سلام دوباره من
پسرکم روز جمعه ۲۳ اسفند سال ۱۳۸۷ ساعت ۹:۳۰ صبح در بیمارستان عرفان تهران متولد شد.لحظه تولدش بهترین لحظه ای بود که در تمام عمرم تجربه کردم.شنیدن اولین صدای گریه اش قشنگ ترین صدایی بود که در تمام عمرم شنیدم.
پسرگلم ببخشید اگر اولش ناشی بودم و خیلی بهت سخت گذشت.هنوز هم طاقت شنیدن صدای گریتو ندارم.وقتی گریه میکنی انگار بند بند بدنم از هم جدا میشه.صدات مدام تو گوشمه.حتی همین الان که نیستی و بردنت دکتر.
از تکنیسین بیهوشی اتاف عمل بیمارستان عرفان یک دنیا ممنونم.نمیدونم اگر اوون نبود من چطوری استرس اتاق عمل رو تحمل میکرددم.
پسرکم امروز ۹امین روز تولدته و من متعجبم از توان و انرژی که خدای مهربون به ما داده.
بابا مجیدی گل نمیدونی چقدر شرمنده تمام مهربونیهات هستم.مامان گلم به خاطر تمام شب بیداریهات پا به پای من تا آخر عمر سپاسگذارتم.آزاده گلم (خواهر بابا مجید) به خاطر زحمات شبانه روزیت و تلاشت که به پسرک شیر خوردن یاد بدی ممنونم.ندای عزیزم به خاطر تمام مهربونیات ممنونم.بابای عزیزم به خاطر دلگرمیهات ممنون
دوستهای گلم شرمنده اینقدر دیر شد.ما خونه مامان اینها هستیم. بهترین دوست دنیا نوشینم شان آی گلم و بنفشه نازنینم به خاطر تمام دلگرمیهاتون ممنون.نمیدونین چقدر حرفهاتون هر چند با واقعیت فاصله داشت ولی به من توان داد.
پسرکم هر روز بیشتر از روز قبل عاشقتم.
ببخشید اینقدر دیر شد.لب تاپ نو تازه رسید.از این به بعد سعی میکنم زود تر بیام.هم خودم بهترم.هم رفتارهای فنچ کوچولو بیشتر دستم اوومده.