سلام گل پسرم .قند عسلم.مامانی دیدی این تیکر چقدر زود زود میره جلو؟من که خودم امروز از دیدنش شکه شدم.راستش خیلی به اینکه تو دلمی عادت کردم.هر چند یک کم سخته.ولی عاشق اوون تکونهاتم فندوقی مامان.امروز با بابایی رفتیم پارک.اینقدر دلم میخواست تو هم تو کالسه ات نشسته بودی و راهت میبردیم.مامانی پس فردا تخت و کمدتو میارن.دیگه یواش یواش باید وسایلتو بچینیم.چند روزه برات شروع کردم کتاب خوندن.فکر کنم خیلی دوست داری .چون تا صدامو قطع میکنم یک تکونی میخوری .وقتی ادامه میدم باز ساکت میشی.تا حالا کلی قصه برات گفتم.گل پسرم صبح نزدیکه و من امشب هم نتونستم خوب بخوابم.یواش یواش برم شاید تونستم تو این یکی دو ساعت باقی مونده یک چرتی بزنم.فردا هم میریم پیش خانوم دکتر ببینیم چطورایی .مامانی مثل اینکه تو هم مثل من بیداری نه؟