مطلب زیر برگرفته از سایت آقای سلطانی هست و من چند تا پاراگراف رو انتخاب کردم تا اینجا بذارم.کل مطلب رو که به نظر من مهمترین بخش در تربیت کودکه و اون چیزی نیست جز درک احساس بچه ها میتونین در http://koodakbazendegi.blogfa.com/post-52.aspx
این آدرس بخونین.
ما رفتار را می بینیم، رفتار طرف مقابل ما را اذیت می کند ولی احساس پشت این رفتار را نمی بینیم. در مورد کودک به خصوص همیشه توصیه می کنیم که به رفتار او توجه نکنید بلکه به احساس پشت آن رفتار توجه کنید؛ (احساس -- رفتار) و وقتی این احساس را درک کردید حالا به نیاز پشت آن رفتار توجه کنید ( انتظار یا نیاز – احساس -- رفتار) و ببینید که چه نیاز یا انتظاری دارد. مثلاً درک مقصر درخواست بخشش می کند چون انتظار مجازات دارد، حالا چه نیازی دارد؟ وقتی کسی انتظار مجازات دارد چه نیازی می تواند داشته باشد؟ نیاز به بخشش، که مجازات نشود و برای به دست آوردن این نیاز است که عذرخواهی و طلب بخشش می کند.
بچه ها فقط با احساسشان زندگی می کنند اصلاً با عقل زندگی نمی کنند؛ هنر مادر این است که لحظه به لحظه بتواند نقش درک کننده ی احساس را ایفا کند. ممکن است کودک بعد از یک مسئله دوباره دچار مسئله ی دیگری شود مثلاً به سوپر می روید و فرزندتان می گوید پفک میخوام! سرما خورده یا مشکلی داره که نباید پفک بخوره، شما مادر هستید و وظیفه دارید که نخرید، کودک هم وظیفه اش است که اعلام خشم کند چون در مقابل خواسته اش مانع به وجود آمده، شروع می کند به سماجت و بهانه گیری، حال مادری که هنر درک احساس نداشته باشد یا باج می دهد یا داد می زند و کودک را به زور می برد و کتک و ... در صورتی که هیچ کاری لازم نیست کند و قفط باید درک احساس کند، کودک را از مغازه می بریم بیرون، صورت در صورت و نگاه در نگاه، می گوییم خیلی پفک دوست داری می دونم الآن نمیتونیم بخریم خیلی عصبانی و دلخوری ولی الآن نمیشه. کودک باید تمرین کند و یاد بگیرد که در تمام مدت زندگی به مانع برمی خورد و خشمگین می شود و باید از این خشم و این احساس عبور کند یعنی بالغ رشد کند.
درک احساس را اول برای خودتان اجرا و تمرین کنید.به احساسات خود توجه کنید و با خودتان همدردی کنید. با فرزندتان همان رفتاری را کنید که دلتان می خواهد با شما رفتار کنند. وقتی من احساس های خودم را نمی شناسم چگونه می توانم دیگری را درک کنم. این یک مشکل عمومی است و رشد عاطفی جامعه ی ما پایین است.
گفتیم احساسات جزو وجود هستند و باید تجربه شوند. درک احساس کودک بزرگترین مرحله ی شناخت کودک است. تا احساس کودک و نیاز پشت آن را نشناسیم نمی توانیم با او رفتار مناسب داشته باشیم و رفتارمان بر اساس ذهنیات خودمان خواهد شد.
س بچه ها اول باید احساس سالم داشته باشند. گفتیم با احساس خوب و بد بچه ها باید با احترام برخورد کنیم. بچه ها در اوج احساس احتیاج به درک دارند و درک احساس یعنی پذیرش کودک همان گونه که هست. درحال جیغ زدنه، نعره می کشه، پا می کوبه و نمی دونه که با این احساس باید چی کار کنه من مادر و من پدر باید توانایی پذیرش داشته باشیم همین جوری که هستی بیا حمایتت کنم؛ پرخاش، قهر و دادزدن سر کودک و ... یعنی من تو را نپذیرفته ام
کته ی بسیار مهم: احساسات ناخوشایند کودک تا به وضوح بیان نشوند، بیرون ریخته نشوند و به آن توجه نشود و به عنوان یک واقعیت پذیرفته نشود، درست نخواهند شد و تا آخر عمر کودک در ناخودآگاه او خواهند ماند و عذابش خواهند داد. احساسات نا خوشایند نسبت به هر چیز و هرکسی به خصوص در زیر 6 سالگی باید گفته شود. کودک وقتی نفرت و یا خشم یا هر احساس ناخوشایندی را بیرون می ریزد باید به او توجه کنیم و شنونده ی فعال باشیم؛ کودک به وضوح بگوید و خالی شود و ما بشنویم و درک کنیم مثل: اوه خیلی عصبانی هستی! من بستنی نخریدم ناراحت شدی؟ این حالت را حتی با همسرتان یا هر کس دیگر نیز می توانید اجرا کنید
پسرکم عزیز دلم تو برایمان بهترین هدیه خداوندی .تا بینهایت دوستت داریم.بردیا روز 23 اسفند ماه سال 1387 در بیمارستان عرفان تهران ساعت 10 صبح چشم به جهان گشود