خیالپردازی به شیوه بردیا
دیشب با مامان بابا مجید صحبت میکردیم.بردیا اومده میگه مامان یادته مامان بزرگ یکروز از درخت خرما رفت بالا برای من خرما چید!!!!!!!!!!!!!!
چند روز پیش یاد عمه آزاده افتاده بود.میگه مامان عمه آزاده الان میره خونه میبینه عمو مهدی داره تفنگ(پفک)میخوره بهش میگه وایییییییی مهدی جان الان کوچولو میمونی و بعد عصبانی میشه!
+ نوشته شده در چهارشنبه سیزدهم دی ۱۳۹۱ ساعت 11:55 توسط مامان نی نی
|
پسرکم عزیز دلم تو برایمان بهترین هدیه خداوندی .تا بینهایت دوستت داریم.بردیا روز 23 اسفند ماه سال 1387 در بیمارستان عرفان تهران ساعت 10 صبح چشم به جهان گشود